فرهنگ امروز/ محمدعارفی تبار( محی)؛
گویی سنت با مدرنیته تركیب شدو اتفاق خوشایندی به بار آورد. در سال ۱۳۴۰ شمسی آن زمان كه پاپ آرت در غرب نفس های آخر خودرا میكشیدو هنر جنبشی تازه طلب میكردآن هنگام ایران بودكه مكتبی نو در هنرهای تجسمی به جهان عرضه كرد. مكتبی كه به سرعت به یكی از جنبش های مهم هنری درجهان تبدیل شدو تاثیرات ژرفی بر تاریخ هنر گذاشت. به ندرت میتوان آثار هنری ملی را مخصوصا از نوع تجسمی در مكتبی خاص گنجاند. مكتب سقاخانه را میتوان سرآمدشكل گیری مكتبی نو در ایران نامیدالبته مكتبی كه رنگ و بوی مدرن داردو سنتهای
ملی _ مذهبی را نیز در خودجای داده. در این دوران عده ای از هنرمندان آشنا به جنبش های هنری مدرن و با شناخت از فرهنگ ملی _ مذهبی ایران سبكی را بنا نهادندكه در عرصه تحولات هنر معاصر بسیار پر اهمیت است. این مکتب یا جنبش هنری بعدها بهنام مکتب سقاخانه شهرت یافت كه نخستین بار کریم امامی در توصیف آثار حسین زنده رودی نام «سقاخانه» را برای آن به کار برد.این جنبش و مانیفست آن بر اساس بازگشت به استفاده از عناصر سنتی، ملی و مذهبی و ادغام آنها با هم با توجه به مفهوم گرایی در هنر مدرن پدیدار گشت.در واقع هنرمندانش زیبایی های نهفته در دل سنت های كهن ایرانی را در قالب نو عرضه كردندو چه بسا مردم كه این عناصر را به خوبی میشناختندارتباط موثر و عمیقی با این آثار برقرار كردند.
در اینجا هنر مدرن به عنوان یك جنبش وارداتی در ایران به یك جنبش ایرانیزه تبدیل شدكه نقش مایه های مذهبی شیعی را در دل خودداشت. نقوش و عناصر بصری استفاده شده در سقاخانه ها كه ریشه ای عمیق در فرهنگ اسلامی شیعی در ایران داردمورداستفاده مجددقرار گرفت و این باعث ارتباط بسیار سریع با توده جامعه شدو پیام هنرمندرا هر چه سریعتر به مخاطب و مخاطبان بیشمار رساند. در این روندمستشرقین بیشماری نیز جذب آثار خلق شده در این مكتب شدندو موجبات معرفی این مكتب ملی در سطح جهان را فراهم آوردند.
گردهمایی بزرگان در مكتب سقاخانه
حسین زنده رودی ، قندریز ، پیلارام و پرویز تناولی یك اتحادواحدرا تشكیل دادندو بسیار هماهنگ به خلق آثار با محتوای غنی پرداختند. هنرمندان این مكتب كه دانشجویان دانشكده هنرهای زیبا بودندبا آشنایی عمیق خوداز هنرهای اصیل تزئینی آثاری را خلق كردندكه با توجه به تركیب مدرن آنها بسیار مفهوم و گیرا بودند. ناصر اویسی، یکی از نقاشان سقاخانه به صراحت در این موردمیگوید: «من بهعنوان نقاش معاصر همیشه سعی داشتهام کارهایم شناسنامه ایرانی داشته باشد.» عناصر بصری موردعلاقه این هنرمندان همان ابزارها و هنرهای كاربردی سنتی مذهبی است. درها، قفلها و کلیدها، ضریحهای اماکن متبرکه و سقاخانهها، نگینهای انگشتری ، حرزها( دعا ها) ، کاسهها و الواح شمایلهایی بودکه در مجموع از دیرباز مورداستفاده مردم جامعه سنتی بودهاست . استفاده از نشانههای مذهبی و عناصر به كار رفته در هنر سنتی و فرهنگ مذهبی شیعه که مشهورترین آنها نمادهای عاشوراست به عنوان یك وجه مشترك فكری در آثار هنرمندان این مكتب خودنمایی میكند. همچنین استفاده از زیبایی شناسی فرهنگ عاشورایی همچون استفاده از رنگهای سنتی قدیمی، دعاها و نقش های به كار رفته در عزاداری ها خوددر ارتباط موثر با عامه مردم نقش مهمی ایفا كرده است ،چنانکه با دیدن بسیاری ازآثار مخاطب حس آشنا و نزدیكی به آنها دارد. در ادامه نیز به کارگیری دستمایههایی چون پنجه، علم، ضریح، دخیل، پرچم و حتی طلسم، اسطرلاب، جام چهل کلیدو... که هر کدام نشانگر مفاهیم تاریخی – فرهنگی بوده و در بستر سنتی _ آیینی نقش خاصی داشته اند با ترکیب این نمادهای انتزاعی، جدای از فرم واقعی آنها، فضایی نوین را پدیدآوردند. همچنین به كارگیری خوشنویسی در این آثار بسیار بر قوت بصری و اصالت هنری آن افزود.هنر خوشنویسی به صورت كالیگرافی به ندرت به خودی خودبه عنوان یك اثر هنری مستقل به كار میرفت ، همانا استفاده از خوشنویسی بیشتر جنبه گرافیك و تبلیغاتی داشته. در این مورد از هنرمندانی كه بسیار استفاده بجا و مناسبی از خوشنویسی و سیاه مشق كردحسین زنده رودی است. «او در آثارش خطاطی را اما نه در بعدخوشنویسانهاش که در حال و هوای کلی ترکیببندی حروف منفردو کلمات و جملات بیآنکه بخواهدمعنا و مفهومی ادبی را در آن میان تعقیب کند، دنبال کردو دورادور سرسپرده سیاهمشقهای قدیمی شد.»در واقع زنده رودی به تك تك حروف در خوشنویسی به عنوان عنصر بصری موثر پرداخت و استفاده فرم گرایانه از این حروف هرگز بار معنایی آثارش را تحت الشعاع قرار نداد.
هنری بر مبنای اصالت
نقطه های قوت مكتب سقاخانه را میتوان در اصالت هنری آن دانست. از آنجاییكه هنر مدرن بر اساس مفهوم گرایی بنا شده و به دنبال تاثیر گذاری از طریق جذب مخاطب با تاثیر گذاری سریع است لذا اثر هنری ای كه بتواندمخاطب بیشتری را به سمت خودبكشاندمیتواندبه انتقال مفاهیم موردنظر هنرمندنیز كمك كند. در این میان هر اندازه هنر مفهومی تر باشدمخاطب به دنبال كنكاش در اثر است و این خوداز جذابیت های هنر مدرن محسوب میشود. ولی اینكه چقدر هنر مدرن در این مسیر موفق بوده و موضوعات به كار گرفته شده در آثار جذابیت بصری و محتوایی لازم را داشته اندرا با نگاهی به نمایشگاه های آثار هنری میتوان دریافت. عدم استقبال قاطبه مردم از حضور در نمایشگاه های هنری نشان از نامأنوس بودن فضای بصری كار و شناخته نشدن محتوا دارد. لیكن با شكل گیری مكتب سقاخانه آثار هنری آن بدون آنكه از ارزش معنایی و مفهومیاش كاسته شودمورداستقبال منتقدان و عموم جامعه قرار گرفت. این ارتباط موثر به آشنایی قشر وسیعی از مردم با هنر مدرن انجامید.این خودموكداین مطلب است كه جذابیت های بصری و محتوایی لازم در آثار این مكتب موجب ترقی بسیار زودهنگام آن شد. روندرو به رشدمكتب سقاخانه دیری نپاییدچون سرعت به كار گیری عناصر سنتی كه در هنرمندان این مكتب وجودداشت موجب شداین عناصر به تركیبی نامأنوس برسد.« استفاده از طلسمجات در كنار ادعیه مقدس خودنمیتوانست به باور مردم خوش آید. در واقع هرگونه استفاده از شمایل مذهبی در كنار حرزها نمیتواندتركیبی خوشایندباشد زیرا اعتقادمردم به سنت هایشان را میشكند. شخصیت های مقدس و شكل های مذهبی هر كدام تركیب نا مناسبی در برخی آثار با طلسم ها و نسخه های جادوگری پیدا كردندو این منافات با ریشه های اعتقادی جامعه مخاطب دارد.»
مسیر پرتلاطم یك مكتب هنری
سیمین دانشور در مقاله ای به مناسبت سومین بیینال تهران، در خصوص حسین زندهرودی از نقاشان سقاخانهای می نویسد:«متحیرم كه آیا زندهرودی سبك فعلی خودرا، كه بیشباهت به بزرگ كردن گوشه ای از ادعیه و طلسمات قدیمنیست، و ضمناً بیشتر به دردپرده و چادر تعزیه می خورد، باز دنبال خواهدكردو در صورت ادامه، كارش به یكنواختی نخواهدانجامیدو بعدمردم ساده دل، برای دعانویسی به او رجوع نخواهندكرد؟ نبایدگذاشت سوژه اینچنین هنرمندرا در طلسم خودبهحصار كشد.» البته این واكنش تنها برای مردمی كه نقوش و عناصر ملی _ مذهبی خود را میشناسندصدق میكندنه مخاطبانی كه تنها به تركیب رنگها دلخوشندو تمام عناصر به كار رفته در اثر را در تركیب با هم و از جنس معنوی یكسان میبینند. موارددیگری نیز در افول این جنبش موثرند.این برداشت از آیین های سنتی كه در تضادبا فرهنگ عامه است به گفته رویین پاكباز در كتاب نقاشی ایرانی تبدیل به یك برداشت تفننی از نقش مایه های كهن و تزیینی توسط هنرمندان بعدی شد. این سو ءبرداشت ها همگی منجر به از دست دادن مخاطب و بی پایه شدن محتوای آثار شد. در ادامه این روند، مكتب سقاخانه با توجه به اینكه هنرمندان مطرح آن هر كدام كار هنری خودرا فارغ از مانیفست ابتدایی مكتب سقاخانه دنبال كردندبسیار شكننده شدو در نهایت به یك سكون رسیدو هنرمندان دیگر كه در ادامه راه بودندبه سمت تكرار مكتب های معاصر در دنیا رفتند. در اواخر دهه ۵۰ هنر بسیار فضای سیاسی به خودگرفت كه نمیتوانست در قالب فرم های مذهبی بگنجدلذا تحت تاثیر نقاشی دیواریهای روسی و مكزیكی و هنر اعتراضی ادامه راه دادو متاسفانه بعداز آن مكتب اصیل سقاخانه به دست فراموشی سپرده شد. به جرأت میتوان گفت كه پس از بررسی هنر معاصر ایران بعداز مكتب سقاخانه هنر ایرانی در قالب مكاتب هنری دنیا تنها به تكرار سبكهای مدرن پرداخته و چندان در روندشكل دهی به هنر معاصر قدمی برنداشته است .
منبع: روزنامه قانون
نظر شما